می‌خوام تجربیات واقعی خودم در زمینه “انگیزه” رو توی چند رشته منتشر کنم تا شاید به کار یک نفر بیاد.چه انگیزه کاری چه دیگر انگیزه هایی که به دنبالش هستیم.

از همه مهمتر:
این موارد نظرات و دیدگاه شخصی من است و می تواند کاملا اشتباه باشد.

۱- انگیزه نداشته باشیم
بله کاملا درسته در این دنیای کنونی انگیزه نداشتن واقعا بهتر از انگیزه های امروزی است . انگیزه های دنیای مدرن محدود در چند پست در شبکه های مجازی یا در بهترین حالت خودش در قفسه های کتاب فروشی های شهر با جلد های پر زرق برق و با عنوان های عجیب و جذاب تر منتظر من و شما هستن تا یک سری مطالب که مثل یک مسکن هستن را وارد ذهن های ما بکنند .ولی راه حل نیستن و این بی انگیزگی باز به سراغ ما میاد .

من اسم این انگیزه ها را« انگیز های پوشالی »میزارم، دقیقا مثل این هستن که شما پیامک باقیمانده حساب بانکی را خودتون دست کاری کنید و چند صفر بهش اضافه کنید ، اصل ماجرا که موجودی واقعی شما هست تغییر نخواهد کرد و همانی هست که قبلا بوده است .

راه حل اصلی انگیز های راستین و بنیادی است که با حقیقت زندگی شما در تضاد نیست و بر اساس توانمندی ها و موقعیت و شرایط شما است

در ادامه به سراغ« انگیزه های راستین و بنیادی» می رویم.