تفاوت CPI با BPR
با الحاق مداوم تغییرات در فرآیندهای کسب و کار، خدمات یا محصولات خود، میتوانید در نحوه اداره یک سازمان پیشرفتهایی ایجاد کنید. نکته کلیدی تداوم است، هرکسی میتواند در چند فرآیند تغییراتی ایجاد کند و آن را پیشرفت بنامد، اما تغییر در سبک کاری شما لازم است تا در واقع تغییر ایجاد شود. و این هسته بهبود مستمر فرآیند، یا بهبود فرآیند کسب و کار در زمینه یک تجارت میباشد.
از طرفی به دلیل عادات و روشهای قدیمی در سرمایهگذاری، با رشد کسب و کار، ایجاد تغییرات در فرآیند دشوارتر میشود. اما در واقعیت، شما نمیتوانید فرآیندها را بدون ایجاد تغییرات بهبود بخشید. فرآیندها باید با دقت مهندسی مجدد شوند، زیرا آزمایشها و اشتباهات سردرگمی زیادی ایجاد میکنند.
در این مقاله به مقایسه دو روش بهبود کسب و کار یعنی CPI و BPR میپردازیم و معیارهای لازم برای استفاده از هر کدام را ذکر میکنیم، که شامل:
مشارکت مدیریت:
به طور کلی، بهبود فرآیند مستمر شامل بهبود فرآیندهای کاری است. CPI کارکنان را در تمام سطوح درگیر می کند و بر بهبود مستمر فرآیندهای کاری تاکید می کند. در مقابل، مهندسی مجدد فرآیند، مدیران را در بصورت عملی درگیر می کند، به این معنی که مهندسی مجدد اغلب تغییرات بزرگی در ساختارهای سازمانی شما ایجاد می کند و منجر به تغییر در ساختارهای سازمانی و طراحی مجدد مشاغل می شود.
مشارکت اعضای تیم :
در CPIاعضای تیم “در صورت نیاز” در یک بازه زمانی طولانی درگیر میشوند و به طور همزمان به صورت پاره وقت مشارکت میکنند. در مقابل در مهندسی مجدد فرآیند، کارفرمایان به طور منظم کار میکنند حتی آنها تلاش میکنند تا سازمان شما را در یک بازه زمانی کوتاهتر رشد دهند. مشارکت اعضای تیم در مورد مهندسی مجدد شدیدتر است. اغلب به صورت منظم (تمام وقت) در یک بازه زمانی کوتاهتر است.
اهداف بهبود:
افراد تجاری در مدت زمان کوتاهی به پیشرفتهای پی در پی در فرآیند CPI دست مییابند. بهبودهای پی در پی در CPI در یک دوره زمانی به دست میآیند که از نحوه عملکرد یک فرآیند کاری در حال حاضر و بهبود بر اساس آن شروع میشود. مهندسی مجدد فرآیند به صورت دورهای انجام میشود و تمرکز آن بر دستیابی بهبود به طور چشمگیر است. این شامل بازطراحی اساسی نحوه عملکرد یک فرآیند بدون محدود شدن به نحوه انجام کارها در قبل از انجام مهندسی مجدد است. بنابراین مؤثرترین راه برای دستیابی به رشد سازمانی درکوتاهترین دوره زمانی است.
رویکرد پیادهسازی:
به طور کلی، بسیاری از بهبودهای تدریجی که در CPI انجام شده است، منجر به بهبود کلی قابل توجهی برای یک شرکت میشود. با این حال، در فرآیند مهندسی مجدد، توجه بیشتر به نتیجه است. هدف مهندسی مجدد فرآیند دستیابی به پیشرفتهای چشمگیر در یک زمان خاص بر خلاف CPI میباشد.
تغییر سازمانی:
با CPI تغییرات سازمانی در یک دوره زمانی طولانی اتفاق میافتد. اغلب حداقل اختلال در مشاغل موجود، سیستمهای مدیریتی و ساختارهای سازمانی وجود خواهد داشت. اما با مهندسی مجدد، تغییرات اساسی فرآیند تنها با تغییر در طراحی شغل، سیستمهای مدیریت، ساختار سازمانی، آموزش و بازآموزی و فناوری اطلاعات صورت میگیرد.
میزان تمرکز:
در CPI، تمرکز معمولاً روی فرآیندهای تعریف شده، محدود است که به این معنی است که کارکنان برای دستیابی به یک فرآیند سطح بالاتر تلاش میکنند. مهندسی مجدد فرآیند نیاز به تمرکز بر فرآیندهای با عملکرد گسترده دارد که بخش عمدهای از کل سیستم سازمانی را در بر میگیرد.
وابستگی به سیستمهای اطلاعاتی:
سازمانهایی که فقط از CPI استفاده میکنند، گهگاه با طراحی مجدد یک فرم، ایجاد یک مکاتبات جدید و غیره از مشکلات خود جلوگیری میکنند. در مهندسی مجدد فرآیند، فناوری سیستمهای اطلاعاتی اغلب با دستیابی به پیشرفتهای اساسی در کاهش زمان چرخه، دسترسی به اطلاعات و حذف دنباله کاغذ کمک میکند.
به طور کلی، اکثر سازمانها گاهی اوقات از CPI استفاده میکنند زیرا بهترین راه برای محافظت از کار آنها در برابر مشکلات است. سیستمهای اطلاعات مهندسی مجدد فرآیند پشتیبانی زیادی برای دستیابی به تغییرات اساسی ارائه میدهند. حتی سرمایهگذاری و زمان شما را به طور کامل کاهش میدهد. سازمانها همچنین فرصتهای تجاری را بهبود میبخشند. بنابراین، افراد تجاری باید مناسبترین تکنیک را برای دستیابی به پیشرفتهای اساسی پیدا کنند. حتی سازمانها فرصتهای خوبی را برای کارکنان مهیا میسازند تا به پیشنهادات آنها پاسخ دهند. در حال حاضر بیشتر سازمانها از مهندسی مجدد فرآیند و CPI برای بهبود کسب و کار خود استفاده میکنند و در واقع مهمترین جنبه سازمانها است. به طور کلی، فرآیند مهندسی مجدد یکی از مهمترین جنبههای حل موقعیتهای مشکل است.
اگر یک فرد تجاری هستید، بهترین روشها را برای تجربه تبلیغات عالی در نظر بگیرید. قبل از انتخاب این روشها، باید تمام عوامل مربوط به CPI و مهندسی مجدد فرآیند را تجزیه و تحلیل کنید. همیشه مهم است که بدون صرف زمان زیاد به اهداف تجاری خود برسید، حتی از همه مشکلات اجتناب کنید. اگر در حین استفاده از این روشها با مشکلی مواجه شدید و به دنبال مشاوره حرفهای باشید، به رفع تمام معایب کمک میکند.
سازمانهایی که برای بهبود ارزش قائل هستند، باید نظرات کارکنان خود را در مورد فرصتهای بهبود تشویق یا حتی الزام کنند. کارمندان باید در ذهن خود به هر فرآیندی برای بهبود نگاه کنند. علاوه بر این، کارکنان باید آموزش ببینند تا به طور مستمر سؤالات زیر را بپرسند.
(i) آیا میتوانیم این فرآیند را بهبود بخشیم؟ اگر پاسخ به این سؤال “بله” است، پس
(ii) بهترین راه برای انجام این فرآیند با ابزارها و مهارتهایی که داریم چیست؟ (بهبود مستمر فرآیند) یا
(iii) آیا بهبود نیاز به تغییر چشمگیر دارد؟ (مهندسی مجدد فرآیند).
اغلب، کارکنان در موقعیتی هستند که فرصتهای سازمان را برای پیشرفتهای اساسی احساس کنند. یک سازمان میتواند فضای خلاقیت و فرصتها را با مشروط کردن کارکنانش به زیر سؤال بردن قابلیتهای هر فرآیندی که در آن درگیر هستند و پاسخ به پیشنهادات آنها ایجاد کند.
سازمانهای امروزی هم از CPI و هم از BPR استفاده میکنند. در حالی که CPI باید اقامت اصلی در هر سازمان باشد، مهندسی مجدد فرآیند در زمانهای خاصی در شرایط خاصی که CPI کافی نیست ضروری است.
منابع:
ارسال دیدگاه
لطفاً دیدگاهتان را برای ما بنویسید(با تکمیل فرم زیر، دیدگاه شما ثبت و به زودی منتشر خواهد شد).